آخرت
تحلیل وبرسیه سرنوشت ما پس از مرگ

اگر اهل اتش را در یکی از داغترین تنورهای این جهان قرار دهند راحترین خواب عمر خود راتاآن زمان می کنند



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 فروردين 1398برچسب:, توسط دانیال امیری

سلام دوستان عزیز به وبلاگ خودتون خوش امدیدامیدوارم از این وبلاگ خوشتون بیادو یک خواهش کو چلو ازتون داشتم لطفانظر یادتون نره راستی اگه می خواین بیشتر راجبه وبلاگ و چرا من این وبلاگ رو باز کردم بدونید به ادامه مطلب در این قسمت برید...



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 فروردين 1398برچسب:, توسط دانیال امیری

حمد وسپاس خدای را سزاست که حمد حامدین سعی خالصین ذکر ذاکرین همه متوجه درگاه اوست ای مردم زمانی خواهد رسید که وعده خداوند تحقق پیدا خواهد کرد اگر مرگ را فراموش کنید شما را از یاد نمی برد در جای مخفی باشید شما را پیدا می کند و اگر از ان فرار کنید شما را می گیرد و در آن زمان است که راه گریزی برای شما نیست  مرگ همچون سایه ای در تمام عمر با شماست او را نمی بینید ولی او شما را می بیند بترسید از ان روزی که شما زیر خروار ها خاک مدفون شوید همسایگانی باشید که به دیدار هم نروید از حال هم خبر نداشته باشید بترس از ان روزی که بدن ناز پروردیتان را موجوداتی کریح به نیش بکشند بترس از آن روزی که مال وثروتت دیگر برای نجات تو کارای نداشته باشند  بترس از آن روزی که یک مشت خاک بر روی صورت ناز پرورده ات بریزند و بگویند دیدی صورتت به خاک مالیده شد بترس از آن روزی که در تنهای قبر از تو سوال شود که بگو خدای تو کیست پیغمبرت کیست... و تو هیچ جوابی برای پاسخ به آنان نداری بترس از آن روزی که عذاب قبر تمام استخوان هایت را در هم شکند بترس از ان روزی که نامه عملت بر گردنت اویخته باشد... وبترس از آن روزی که در روز قیامت کسی شفاعت جوی تو نباشد



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 18 فروردين 1398برچسب:, توسط دانیال امیری

با استناد بر اینکه امروزه با تبلیغات دولتهای غرب برای از بین بردن ریشه ای اسلام در کشور های مسلمان برای دست یابی به اهداف شوم خود در این مطلب می نویسیم به برسی رواج شیطان پرستی در کشور ما ایران می پر دازیم



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 فروردين 1398برچسب:, توسط دانیال امیری

سوال این است که چرا خداوند جهنم را آفرید با اینکه هدف از آفرینش فیض ورحمت بوده است واگر کسی در پاسخ به این اشکال بگوید جهنم دیدار خداوند با اسمای غضب اوست سوال جدید این است که اساسا چگونه می توان برای خداوند متعال که همه وجود و هستی اش خیر و خوبی و کمال و جمال استاسمای غضب و سخط وانتقام تصور کرد؟.جواب:اسمای حسنا در یک تقسیم بندی به اسمای ذات واسمای فعل تقسیم می شوند اسما و صفات ذاتیه آن اموری است که ذات مقدس الهی مصداق عینی آنها است و با توجه به نوعی از کمال از ذات الهی انتزاع می شود همانند حیاط و علم و قدرت و هر کمالی از این کمالات که ظاهر و متجلی شود تجلی اسمی از اسمای ذات خواهد بود. در مقابل اسمای فعل و صفات فعلیه ا اسما و صفاتی است که از مقام فعل حق انتزاع می شود و مفاهیمی است که از نوعی رابطه بین خدای متعال و مخلوقاتش به دست می آید مانند خالقیت و رازقیت که از وابستگی وجودی مخلوقات به ذات الهی حکایت می کند بنابراین  جهنم از آثار غضب خداوند است...



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, توسط دانیال امیری

۱- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به محشر وارد می­شود و خداوند دستور می­دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند، و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمة حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد.

۲- امام صادق (علیه السلام) : «رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه -که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید».

۳- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

النّظّر سهم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفاً من الله اعطاه الله ایماناً یجد حلاوته فی قلبه؛ نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است هر کس آن را از خوف خدا ترک کند خداوند حلاوت ایمان را به او می چشاند.

۴- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

«عفُّوا عَن نساء الناس تَعِفَّ نُساءَکم؛ در مورد زنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند».

۵- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) :

تمام چشم­ها در روز قیامت گریان خواهد شد، مگر چشمی که از خوف و عظمت خدا بگرید و چشمی که از حرام بسته شود و چشمی که در راه خدا شبها بیدار بماند و شب زنده داری کند.

۶- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) :

«هر کس چشمان خود را از نگاه به زن نامحرم پرکند (و با خیال راحت به این نگاه خود ادامه دهد)، خداوند متعال در روز قیامت میخ­های آتشین به چشمان او فرو خواهد برد و بعد از رسیدگی به کار مردم، دستور خواهد داد که او را به آتش جهنم بیندازند»

۷- یکی از راویان می گوید: در کوفه به زنی قرآن می آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه السلام) شتافتم، فرمود: آنکه (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن.

۸- حضرت علی (علیه السلام) :

اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف میسازد.   

۹- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) :

هر خانمی که خود را معطر و خوشبو کند (عطر بزند) و سپس از خانه خارج شود، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه خواهد گرفت، تا وقتی که به خانه برگردد، هرچند برگشتش به خانه طول بکشد.

۱۰- پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) :

شیطان به حضرت موسی (ع) گفت: ای موسی! با زنی که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن (تنها مباش)، به خاطر آنکه هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمی کند، مگر این که من همراه آن دو هستم. (و خودم شخصا آن دو را برای گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه می کنم)

۱۱- امام صادق (علیه السلام) :

هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.

۱۲- امام باقر (علیه السلام) :

سخن گفتن با زن نامحرم، از دامهای شیطان است.


نوشته شده در تاريخ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, توسط دانیال امیری

امیرالمومنین علی (ع) می فرماید : روزی با فاطمه محضر پیامبر خدا (ص) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند.
گفتم : پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله ! چرا گریه می کنی ؟ فرمودند : یا علی ! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. (و اکنون گریه ام برای ایشان است.)
زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.
زنی را دیدم که از زبانش آویران کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.
زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند.
زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخهای بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.
زنی را دیدم که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند.
زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.
زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.
و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.
حضرت فاطمه (س) عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!
رسول خدا (ص) فرمود :
دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزید.
زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد.
زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.
زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.
زنی که صورت و دستاش می سوخت و او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت.
و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ زنی سخن چین و دروغگو بود.
و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.
سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.
(داستانهای بحار الانوار ٬ ج ۵ ٬ ص ۶۹ - زبدة القصص ٬ ص ۲۰۲)


نوشته شده در تاريخ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, توسط دانیال امیری

رسول‌ خدا(ص‌)فرمود:کسیکه‌ ساختمانی‌ از روی‌ ریا بسازد،در قیامت‌ تاهفت‌ طبقة‌آن‌ زمین‌ فرو رفته‌ وآتش‌ به‌ گردنش‌ رسیده‌ وسپس‌ به‌ جهنم‌ می‌ افتد!
کسیکه‌ بازنی‌ نامحرم‌،ازدبرنزدیکی‌ نماید یابامردی‌ یانوجوانی‌ لواط‌کند،روزقیامت‌،بدبوتر از مردار،محشور می‌ شود،واهل‌محشر از بوی‌ اوناراحتند واز اومعذرتی‌ قبول‌ نمی‌ گردد،سپس‌ به‌ جهنم‌ می‌ رود وهمة‌اعمالش‌ باطل‌ می‌ شود.درجهنم‌ اورا در تابوتی‌ که‌ میخ‌ های‌ آن‌ از آهن‌است‌،گذاشته‌ می‌ شود وبرتابوت‌ فرو می‌ کنند،تا میخها در بدنش‌ فرومی‌ رودواگر عرق‌ اورا برچهارصد امّت‌قرار دهند،همه‌ می‌ میرند واو ازکسانی‌ است‌ که‌ عذابش‌ از همه‌ بیشتر است‌!
کسیکه‌ مهر زنش‌ را ندهد،نزد خدا زناکار محسوب‌ می‌ شود!خدا در قیامت‌ به‌ او می‌ گوید:ای‌ بنده‌ام‌!با شرایطی‌ کنیزم‌ را بتو تزویج‌کردم‌،ولی‌ تو به‌ شرایط‌ عمل‌ نکردی‌!سپس‌ خدا،حق‌ زن‌ را از مرد می‌گیرد و-گاهی‌-همة‌ حسنات‌ مرد را برای‌ زن‌ حساب‌ می‌ کند واگر باز زن‌طلبکار بود ،مردرابه‌ جهنم‌ می‌ برند!
کسیکه‌ شهادتی‌ را مخفی‌ کند،خدا گوشت‌ اورا بر اهل‌ محشر می‌ریزد وداخل‌ جهنم‌ می‌ گردد1
کسیکه‌ دو زن‌ داشته‌ باشد وعدالت‌ را در مورد نفقه‌ وخودش‌، رعایت‌ نکند،روز قیامت‌ با غل‌ وزنجیر محشور شده‌ وداخل‌ دوزخ‌ می‌ گردد!
کسیکه‌ با زن‌ نامحرمی‌ دست‌ بدهد، با غُل‌ وزنجیر محشور شده‌ وبه‌جهنم‌ برده‌ می‌ شود!
کسیکه‌ با زن‌ نامحرمی‌ ،شوخی‌ کند،با هر کلمه‌ ای‌ که‌ بااوسخن‌ بگوید،هزار سال‌ زندانی‌ می‌ شود و زن‌ اگر راضی‌ باشد ومرد را وادار به‌ بوسیدن‌ یا مباشرت‌ حرام‌ یا شوخی‌ با او کند،ومرد به‌ این‌ سبب‌،دچار فحشاء شود،همین‌ عذاب‌ برای‌ زن‌ هم‌ می‌ باشد!
کسیکه‌ سیلی‌ به‌ صورت‌ مسلمانی‌ بزند،خداوند در روزقیامت‌، استخوانهای‌ اورا جدا کند ودر غل‌ وزنجیر محشور شده‌ وبه‌جهنم‌،داخل‌می‌ شود!
کسیکه‌ بین‌ دونفر سخن‌ چینی‌ کند،خداوند در قبر آتشی‌ بفرستد که‌ اورا تا قیامت‌ بسوزاندو روزقیامت‌ در حالیکه‌ مارهای‌ سیاه‌ اورا نیش‌ می‌ زنند،محشورشده‌ وبه‌ دوزخ‌ داخل‌ گردد!
کسیکه‌ به‌ فقیری‌ ستم‌ کند واورا حقیر شمارد،خداوند اورا بصورت‌ ذره‌ ای‌ محشور کند تا داخل‌ جنم‌ گردد!
کسیکه‌ به‌ مرد یازن‌ همسردار،تهمت‌ زند،خداوند عمل‌ اورا باطل‌کند ودر قیامت‌،هتاد هزار فرشته‌ از مقابل‌ وپشت‌ سر،اورا با تازیانه‌ می‌زنندتا داخل‌ دوزخ‌ گردد!
کسیکه‌ شراب‌ بخورد،خداونداز سَم‌ّ مارهای‌ سیاه‌ وعقربها،مایعی‌به‌او بخوراند که‌ قبل‌ از نوشیدن‌،گوشت‌ صورتش‌ درظرف‌ بریزد وبعد ازنوشیدن‌،گوشت‌ وپوستش‌ مثل‌ مردار بگندد،بطوریکه‌ اهل‌ محشر ازبوی‌آن‌اذیت‌ می‌ شوندسپس‌ به‌ جهنم‌ برده‌ می‌ شود!وکسانیکه‌ درخوردن‌ و فشردن‌ انگور شراب‌ وفروختن‌ وخریدن‌ وحمل‌ آن‌ دست‌ دارند وکسیکه‌ از پول‌ فروش‌ آن‌ استفاده‌ می‌ کند،همه‌ در گناه‌ شریکند وهر کسیکه‌شراب‌ به‌ نصرانی‌ یا یهودی‌ وصائبی‌ ویا دیگری‌ بنوشاند،همین‌ گناه‌ را دارد!
کسیکه‌ شهادت‌ دروغ‌ بر علیه‌ مسلمانی‌ ویااهل‌ کتابی‌ ویا دیگری‌ بدهد،روزقیامت‌ به‌ زبانش‌ آویزان‌ می‌ شود ودر درک‌ اسفل‌ با منافقین‌خواهد بود!
کسیکه‌ چشمش‌ راخیره‌ بر زن‌ نامحرم‌ نماید،در قیامت‌ در حالیکه‌ میخهای‌ آتشین‌ بر چشمش‌ فروشده‌،محشور می‌ شودو تاپایان‌حساب‌،به‌ همین‌ حالت‌ است‌ تابه‌ دوزخ‌ برده‌ شود!
کسیکه‌ برای‌ ریاء به‌ مردم‌ غذا می‌ دهد،روزقیامت‌،از غذای‌ جهنم‌ به‌او می‌ خورانند واین‌ غذا در دلش‌،آتش‌ می‌ شود تا حساب‌،پایان‌ یابد!
کسیکه‌ قرآن‌ را حفظ‌ کند وعمداً آنرا فراموش‌ کند،در قیامت‌،دست‌وپابریده‌ ودرغل‌ وزنجیر،محشور شده‌ وبرای‌ هر آیه‌ ای‌ که‌ فراموش‌ کرده‌،ماری‌ را بر او مسلط‌ می‌ کنند!
کسیکه‌ علم‌ را بیاموزد وبه‌ آن‌ عمل‌ نکندوحب‌ّ دنیا وزینتهای‌ آن‌ بر او اثر کند،مستوجب‌ غضب‌ الهی‌ بوده‌ وبا یهود ونصاری‌ در درک‌اسفل‌ خواهد بود!
کسیکه‌ قرآن‌ را برای‌ ریاء بخواند،روز قیامت‌ باصورتی‌ تاریک‌ وبدون‌گوشت‌،محشورشده‌ وقرآن‌ بر پشتش‌ می‌ زند تا داخل‌ جهنم‌شود.وکسیکه‌ قرآن‌ را یادبگیرد وبه‌ آن‌ عمل‌ نکند،روز قیامت‌،کورمحشور می‌ شود ومی‌ گوید:خدایا!چرا مرا کور محشور کردی‌در حالیکه‌من‌ چشم‌ داشتم‌؟گفته‌ می‌ شود:زیرا تو آیات‌ الهی‌ را فراموش‌ کردی‌ والان‌ خودت‌ فراموش‌ می‌ شوی‌!سپس‌ به‌ دوزخ‌ برده‌ می‌ شود!وکسیکه‌قرآن‌ را برای‌ مباهات‌ بر علماء یا برای‌ طلب‌ دنیا،یاد بگیرد،خدا درقیامت‌ استخوانهای‌ اورا پراکنده‌ می‌ کند!
کسیکه‌ بر اخلاق‌ بد زنش‌،صبر کند، خدا بر هربار صبر کردن‌،ثواب‌ایوب‌ را به‌ او می‌ دهد وبرای‌ زنش‌ در هر شبانه‌ روز،به‌ اندازه‌ ریگ‌ های‌ زیاد،گناه‌ نوشته‌ می‌ شود،واگرمرد قبل‌ از راضی‌ شدن‌ ازهمسرش‌ ،بمیرد،زنش‌ روز قیامت‌،واژگون‌ محشور می‌ شود وبا منافقین‌ در درک‌اسفل‌ است‌!
وکسیکه‌ دنبال‌ عیب‌ جوئی‌ مؤمنی‌ باشد،خداوند اورا به‌ جهنم‌ می‌اندازد وعورت‌ اورا بر همة‌ خلایق‌ ،آشکار سازد!
کسیکه‌ در کنار جاده‌ ها،مکانهایی‌ برای‌ اسکان‌ مسافرین‌ درست‌کند،در قیامت‌،بر تختی‌ از نور مبعوث‌ شده‌ ونور صورتش‌ به‌ اهل‌ محشر، درخشانی‌ می‌ کند،بطوریکه‌ ایجاد مزاحمت‌ برای‌ نور حضرت‌ ابراهیم‌در قبه‌ اش‌ می‌ کند ومردم‌ می‌ گویند:این‌ فرشته‌ ای‌ از فرشتگان‌ است‌!


نوشته شده در تاريخ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, توسط دانیال امیری


به اين داستان قرآنى كه از آيه 14 تا 16 سوره حديد اقتباس شده توجه كنيد :

وقتى كه روز قيامت مى شود منافقين (اعم از زن و مرد) در تاريكى ظلمانى قرار مى گيرند، دست نياز به سوى مؤمنان دراز كرده و از آن ها مى خواهند كه به آن ها توجه نموده و از نورشان ، آنها را بهره مند سازند. مؤمنان در برابر اين درخواست ، به آنها مى گويند:  به گذشته خود (دنيا) برگرديد و روشنائى را از آن جا به دست آوريد ، اما بين ايشان ، ديوار بزرگى است و آن ديوار ، دروازه اى داردكه درون آن ، بهشت است و بيرون آن عذاب دوزخ مى باشد ،به اين ترتيب آنها در آن تنگنا به سوى دوزخ روانه مى شوند و راه بازگشتى نيست و حتى به درون نيز راه ندارند.

منافقان به مؤمنان رو كرده و مى گويند:  مگر ما با شما در دنيا نبوديم ؟ مؤمنان در پاسخ آنها، پنج مطلب را به ترتيب زير مى گويند كه اين پنج موضوع مربوط با انحراف عقيدتى و عملى آنها است :

  • 1. جسم شما با ما بود اما در باطن منحرف بوديد و خود را به هلاكت افكنديد.
  • 2. شما در انتظار شكست پيامبر و اسلام به سر مى برديد.
  • 3. شما در شك و ترديد بوديد و ايمان به خدا و معاد نداشتید .
  • 4. آرزوهاى باطل ، شما را از درك حق بازداشت و آلودگى درونى داشتيد .
  • 5. مغرور بوديد و فريب القائات شيطان را خورديد.

تا اينكه مرگ فرا رسيد و امروز جايگاه شما ، دوزخ است كه بد جايگاهى است و از شما فديه براى نجات قبول نمى گردد


نوشته شده در تاريخ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, توسط دانیال امیری

«مؤمن بين دو منزل خوف و رجاء»

عمر بن يزيد مي گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: از شما شنيدم كه مي فرموديد: همه شيعيان ما در بهشت خواهند بود! فرمود: آري به خدا قسم همه در بهشت اند گفتم: فدايت شوم، گناهان، بزرگ و بسيارند، فرمود: اما در قيامت همه شما به شفاعت پيامبر فرمان برده شده يا وصي پيامبر، در بهشت خواهيد بود ولي به خدا قسم، من بر شما از برزخ نگرانم! گفتم: برزخ چيست؟ فرمود: قبر است، از هنگامي كه مي ميريد تا روز قيامت، عالم برزخ است.

البته طبق دستور خود ائمه عليهم السلام انسانهاي مؤمن بايد بين دو منزل خوف و رجاء بسر ببرند.هم اميدوار به شفاعت و كمك آن بزرگواران به اذن الله، باشند و اين باعث غرور مؤمنين نبايد بشود. و از طرفي هم ترس و خوف از فشارهاي قبر و حساب عالم قيامت و عذابهاي دردناك آن داشته باشند، لذا دائماً بايد در حالت خوف و اميدواري بسر ببرند.

«نراقي براي تهيه افطاري در نجف، سر از بهشت برزخي در مي آورد.»

داستاني زيبايي از مرحوم آيت الله محمد نراقي رحمت الله نقل مي كنند، او كه در علوم عقليه و نقليه سرآمد بود و در اخلاق و عرفان، استاد زبردست و در فقه و اصول و فلسفه و حتي علم رياضي، زبانزد خاص و عام بود. اين بزرگمرد عالم تشيع، كه در نجف در جوار عتبات عاليات و بارگاه ملكوتي علي بن ابي طالب عليه السلام، مشغول تعليم و تعلم بود، در يك روز از ماه مبارك رمضان، همسرش از او در خواست مي كند كه به بازار نجف براي خريد مواد غذايي براي تهيه افطاري بيرون برود،وي از منزل خارج مي شود و پيش خود، تصميم مي گيرد كه تا غروب آفتاب ساعتي باقي مانده، به قبرستان وادي السلام براي زيارت اهل قبور برود. هنوز آفتاب غروب نكرده بود كه ايشان وارد قبرستان وادي السلام نجف شد و گوشه اي را انتخاب كرد و در آنجا كنار قبور مؤمنين نشست. چند دقيقه اي نگذشت كه از دور ديد، تشييع جنازه اي است و عده قليلي وارد قبرستان شدند و قبري را آماده كردند و جنازه ميت را داخل قبر قرار دادند. از اينجا بقيه داستان را از زبان خود اين بزرگوار پي مي گيريم.

ايشان مي فرمايد: تعداد تشييع كنندگان، انگشت شمار بودند بعد از آنكه ميت را داخل قبر نهادند، نزد بنده آمدند و از من چنين خواستند: كه ما براي رضاي حق، اين ميت را تجهيز كرديم و قبر را هم آماده كرديم و او را در داخل قبر قرار داده ايم، ولي بخاطر كار مهمي كه داريم بايد هر چه زودتر به شهر برگرديم، لطفاً جنابعالي اعمال باقي مانده را انجام دهيد. منهم قبول كردم و از برخاستم و داخل آن قبر شدم، تا ميت را روي پهلوي راست بسمت قبله بخوابانم و صورتش را روي خاك بگذارم. همينكه مشغول بودم، احساس كردم قبر وسيعتر شد و دريچه از آن به سوي من باز شد، وقتي چشمم به دريچه افتاد باغي بزرگي را از دور مشاهده كردم به خود جرأت دادم كه داخل آن باغ شوم، وقتي وارد آن باغ سر سبز شدم از دور  قصري بسيار مجلل و زيبا ديدم كه نظرم را به خود جلب كرد، بخودم گفتم ميروم تا خقيقت امر بر من روشن گردد.

به قصر نزديك شدم، از پله هاي زيباي آن بالا رفتم و داخل يك سالن بسيار بزرگي شدم كه جمعيت زيادي در آن نشسته بودند با اطمينان كامل وارد شدم و سلام كردم و در همان پايين مجلس نشستم، در بالاي مجلس كسي نشسته بود كه به سوالات مردم پاسخ مي داد. هر كدام از اهل مجلس از دنيايشان و بازماندگان خود مي پرسيدند و او هم اخبار زندگي آنها را برايشان بازگو مي كرد. يك وقت صحنه عجيبي نظرم را به خود معطوف داشت، به اينكه ماري از در وارد شد و مستقيم بسوي همان شخصي كه به سوالات جواب مي داد رفت و نيشي به صورتش زد و برگشت، صورتش سرخ و سياه شد و سپس بحالت اول خود برگشت. باز دوباره سوالات را جواب مي داد تا اينكه مار براي بار دوم وارد شد و به صورتش نيش زد و صورتش تغيير كرد، سپس مار از مجلس خارج شد. من به خود جرات دادم كه سوال كنم  كه اينجا كجاست؟

گفتم آقا ببخشيد، اولاً شما كي هستيد؟ ثانياً اين آقايان و خانمها كه در اينجا نشسته اند چه كساني هستند؟ ثالثاً چرا اين مار هر چند لحظه يك بار به شما نيش ميزند؟

آن شخص كه بالاي مجلس نشسته بود، جواب داد به اينكه آيا شما مرا نمي شناسي؟ گفتم خير. گفت : من همان ميتي هستم كه الان با دست خود مرا دفن كردي، و اينجا خانه برزخي من است و اين قصر و باغ پر از ميوه از براي من آماده شده است. و شما الان در منزل بهشت برزخي من ميهمان شده ايد. و اما اين جمعيتي كه مي بيني از فاميلها و قرباي من هستند كه قبل از من فوت شده اند و منتظر من بودند و الان از وضعيت بازماندگان خود سوال مي كنند و من آنها را از اخبار دنيا آگاه مي سازم. و اما اين مار كه به صورت من نيش ميزند. بخاطر اينست كه من يك روز از منزل بيرون آمدم و در كوچه ما يك كوچه بقالي داشت كه ملاحظه كردم بقال با با يك مشتري بحث و جدل مي كند. منهم دخالت كردم متوجه شدم كه اختلاف مالي  آنان پنجاه دينار كه برابر يك شاهي بود مي باشد. من بدون آنكه به حق قضاوت صحيح كنم، گفتم: حالا شما از نصف حقت بگذر، به اين صورت بدون اينكه رضايت طلبكار را جلب كنم به نزاع آندو خاتمه دادم حال بخاطر آن قضاوت بناحق، خداوند اين مار را مامور كرد كه به صورتم نيش بزند و اين عذاب تا صور اسرافيل و قيام از قبر و حاضر شدن در صحراي محشر ادامه دارد.

 

 

 

سپس به يادم آمد كه من به همسرم قول دادم كه برايش افطاري تهيه كنم، لذا تصميم گرفتم از آن مجلس خارج شوم. وقتي حركت كردم،  آن آقا گفت: من مقداري برنج در يك كيسه كوچك براي تو و خانواده ات ميدهم، كه از غذاهاي بهشتي ما مي باشد. از او خداحافظي نمودم و او هم مرا تا دم پله هاي قصر، بدرقه نمود. در حالي كه كيسه كوچك برنج را كه چند كيلو بيشتر نبود، در دست داشتم، از همان راهي كه وارد باغ شدم، بيرون رفتم، وسر از همان قبر درآوردم، در حاليكه آن ميت بهمان حالت سابق باقي بود و كسي لحدهاي قبر را نگذاشت. به صورت ميت دقت كردم، كاملاً همان بود كه در رأس آن مجلس به سؤالات جواب مي داد. وقتي وارد قبر شدم، آن دريچه بر من بسته شد و متوجه شدم كه من وارد عالم برزخ شدم و اين خود توفيق بزرگي براي من بود. سپس لحدها را روي قبر گذاشتم و خاك روي قبر ريختم. پس از خاتمه كار، كيسه كوچك برنج را برداشتم و به مزل آمدم، به عيالم گفتم از اين برنج، افطاري درست كن. وقتي برنج طبخ شد، بوي خوش و معطري فضاي منزل را پيچيد، كه با هيچ بوي عطري، قابل قياس نبود. از آن پس هر چه از برنج استفاده مي كرديم، هرگز چيزي از آن نقصان پيدا نمي كرد و به خانواده ام سفارش كردم كه هرگز اين داستان را براي احدي نقل نكند ولي همه همسايه ها متوجه بوي خوش اين طعام شدند. در يك روز كه من در منزل نبودم، يكي از اقربا وارد شد و از همسرم با اصرار تمام خواست كه آقا اين برنج را از كدام مغازه تهيه كرد، همسرم قضيه را براي او نقل كرد و از آن پس برنج،  كم كم با استفاده كه مي شد به اتمام رسيد.

 

منبع: كتاب عالم برزخ يا بيداري پس از مرگ

 

 


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, توسط دانیال امیری

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد